گاه گدار

... نوشته های گاه و بی گاه یک دیوانه

گاه گدار

... نوشته های گاه و بی گاه یک دیوانه

گاه گدار

آشفته تر از آنم که می بینی ...

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
  • ۰۱ بهمن ۹۳ ، ۰۹:۲۰
    دو

۱۰ مطلب در مرداد ۱۳۹۲ ثبت شده است


سلام به دردانه ی کوچکم

نمی دانم روزهای اولی خوش میگذره بهت یا نه ، بدون هیچ دغدغه و شناختی ...

قانع هستی ، یا تو هم مثل همه ی ما رؤیایت این است که زودتر بزرگ شوی ... ؟

Hossein
۳۰ مرداد ۹۲ ، ۱۱:۱۷ ۵ نظر

حضور

در بهشت

یا

حضور آرامت

در جانم ...!؟

انتخاب سختی نبود

دستانت را محکمتر گرفتم

خیره در بی کران محبت بهشتی ات

محکم تر از همیشه

... 

Hossein
۲۸ مرداد ۹۲ ، ۱۱:۵۱ ۱ نظر

برای از تو خوندن و

برا ی با تو موندن

یه فرصت کوتاه میخوام

تا فردامون رو بسازم

ای مهربون ترین یار

لحظه ی خوب دیدار

با کلی بوسه و عشق

میخوام بشم گرفتار

ای عشق نازنینم

فرشته ی روی زمینم 

بهترین و زیباترینم

دوستت دارم، عزیزم ...

ای گل زیبای من

تنهاترین ستاره م

برای با تو بودن

جونم رو پات میریزم

ای عشق نازنینم

فرشته ی روی زمینم 

بهترین و زیباترینم

دوستت دارم، عزیزم ...

Hossein
۲۵ مرداد ۹۲ ، ۲۰:۴۰ ۲ نظر

چقدر به خودم

            آغوشَت را

                        بدهکارم ...

Hossein
۲۱ مرداد ۹۲ ، ۰۸:۰۴ ۱ نظر

ذرّه ذرّه از نبودت آب می شوم ، باشد

تو میخواهی و من تب دار میشوم ، باشد

رسم عشق بر سوال و جواب نیست

تو می خواهی من فقط می گویم ، باشد ...

Hossein
۱۴ مرداد ۹۲ ، ۱۳:۴۳ ۲ نظر

منتظرم دوباره

دست تو رو بگیرم

برای از تو خوندن

توی چشمات بمیرم

منتظرم که یکبار

آغوش به آغوش تو

گم بشم از تو دنیا

پر از عطر تنت شم

روی گونه هات بشونم

سبد سبد بوسه هام

لب به لبت تا سحر

پر از هوای موندن بشم

دختر رؤیای من

تو بهترینی ای گل

برای داشتن تو

عمرم رو میدم به پات

منتظرم دوباره

سر بزنه ستاره

پرواز موهات تو باد

آشفتگی بیاره

دل من عاشق توست

قد تموم دنیا

نفس نفس با توء

جان و دل و تن من

منتظرم که یکبار

صدام کنی با احساس

بگم برات این صدا

بالاترین ترانه ست

دختر رؤیای من

تو بهترینی ای گل

برای داشتن تو

عمرم رو میدم به پات

...

Hossein
۱۴ مرداد ۹۲ ، ۱۲:۳۶ ۱ نظر

کمک کن بزار ، یه بارم شده

تو رو با تمام وجودم ، در آغوش بگیرم

بزار خاطراتت بباره ، دوباره

تا وجودم آتیش بگیره

کمک کن که عشقت هزار سالِ انگار

توی قلبم ، ریشه دوونده ، ریشه دوونده ...

بیآ

باشه ، قبولِ ...

فقط رو به رویِ ، من بشین و

به چشمام خیره تر شو ...

تا که این دل یه کم ، آروم بگیره

به یاد تو و عشق پاکِت

بمیره ، بمیره ، بمیره ...

کمک کن ، یه بار ، برای همیشه

دلم در غربت یادت جا نمونه

برای روزهای خوبی که داشتیم ...

به جز خاطراتش ...

درخت تنومندی ازعشق

یادگاری برای تموم نسل ها بمونه ...

بمونه ، بمونه ، بمونه ...

کمک کن که این دل دیگه طاقت نداره

که در هیزم دوریت بسوزه

یه حرفی بزن از رسیدن

تا که این قصّه بی پایان نَمونه

بگو باورم کردی و پا به پامی

بگو که تموم شد جدایی

بگو که دیگه تا آخر عمر

من و تو ...

ما و ماییم ...

Hossein
۰۷ مرداد ۹۲ ، ۱۱:۲۷ ۲ نظر

پس از نُه ماه انتظار حالا می تونم بگم :

مبارک باشه حاج خانوم ...

مادربزرگ شدی ... 

دقت کردی داری پیر میشی ، حتماً الان موهای سفیدت بیشتر شده ، تصور کردنت توی هیبت یه مامان بزرگ ...

خانه ات آباد ...

این شبها ، سفارش ما یادت نره ...

Hossein
۰۶ مرداد ۹۲ ، ۱۵:۱۱ ۳ نظر