عید من آنروزیست که
لبخند تو شکوفه کند
هوای دیدار تو تازه شود
نسیم عطر تو باغ را مست کند
و سال با چشمان تو تحویل شود
...
۲۷ اسفند ۹۲ ، ۱۲:۳۳
۰ نظر
عید من آنروزیست که
می دانی ...
دوستت دارم ببین باز اشکام روونه شد
باید روزی هزار بار خودمو روی این ورق های کاغذ بالا بیارم
شاید سبک شدم...
بعضی کارها سخت ه ...
درد اینجاست ، وقتی می خوام برات بنویسم واژهها هم حقیرند ، کوچک اند در برابر عظمت مهربانی تو ...
نمیتونم بگم این درد رو