شُکر
تو عمرت ، هر چقدر که باشه، درد و مریضی های زیادی رو می چشی یا میبینی
مثلاً الان اگه از دندون درم بگم یا انفولانزایی که گرفتم ، حتماً درد و مریضی منو درک می کنی ، می تونی راهنمایی های زیادی بهم بکنی و کلی دلداریم بدی ، پس منم راحت تر می تونم بهت بگم این دردم رو بهت
حالا اگه مثلاً بخوام از یک مریضی خاص تر بگم که تو جمعیت 70 میلیونی ایران ده میلیون این مریضی رو دارن چی ؟
مثل دیابت ، سرطان و یا خیلی های دیگه ، بازهم تا حدود زیادی می تونی درکم کنی و بفهمی ام چون تو جمع دور و بر خودت حتماً آدم هایی رو شبیه درد من دیدی و باهاشون رابطه داشتی و از نزدیک با گرفتاری و مشکلات و دردهاشون آشنا هستی
پس باز هم من می تونم بهت بگم چه مشکلی دارم
ولی اگه بهت بگم این درد تو ایران و چه بسا در کل دنیا انگشت شماره ، و این علائمی که می بینی از این درد هست ، تو نخواهی فهمید اگه بگم این علامت ها برای هر فرد منحصر به فرد هست تو نمی فهمی یعنی چی ، درک درستی نمی تونی ازش داشته باشی و برات یه چیز گنگ و نامفهوم میآد و این اصلاً غیر طبیعی نیست
پس من ترجیح میدم این دردم رو پیش خودم نگه دارم و باهاش بسازم تا اینکه بخوام برای تو توضیحش بدم و تو نفهمی ...
این جوریه که وقتی میگی چطوری ؟
لبخند میزنم ، میگم خوبم ، شکر ...