اگر مستی نگاهت ، شده آرامش روحم
تو بدان ، نفس ندارم که بگم چه حالی دارم
اگر خاطرت شب و روز ، برا من حکم شرابِ
تو بدان ، یک دیوانه ی بی خواب همیشه کنج اتاقِ
اگر بودن با تو ، برا من ، قصه ی ساحل و دریاست
تو بدان ، یک کویر تب دارم و یک غروب تنهام
اگر از تو سرودن ، مثل لمس تن گلهاست
تو بدان ، خیال رویت سرآغاز تمام شعرهاست
اگر شیشه ی وجودت ، جام جهان نمای من شد
تو بدان ، جهان بی تو در وجودم شکسته شد ، مُرد
اگر هر شب ماه و ستاره ، محو مهتاب تو هستن
تو بدان ، در ظلمت روزهام ، به امید طلوع تو نشستم
اگر از تو نوشتن ، مثل پرواز توی رؤیاست
تو بدان ، تک تک واژهای اینجا ، راه حل یک معماست ...