پر باید کشید ...
يكشنبه, ۲۰ اسفند ۱۳۹۱، ۰۱:۰۴ ب.ظ
من در تلاطمم
در آرزوی هیچ
بر باوری غلط
مانده در انتظار
راه نجات من
از این کویر تن
گم کرده راه را
در سایه های شب
پیچیده در پیله ای
از زندگی درهم و
سنگینی یک آسمان
می نالد تا سحر
آخر این ماجرا
داستان مبهمی ست
از یک حضور تلخ
تا یک جاودان سبز
پر باید کشید ...
۹۱/۱۲/۲۰
مرسی . با " سنگینی آسمان " حال کردم مخصوصا وقتی در آخر آوردی " پر باید کشید . "
حالا پر کشیدن به کجا ؟ به آسمانی خودش سنگینی میکند .