یک سکانس
سه شنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۹:۱۸ ق.ظ
علی زخمی و خمار به خونه می رسه ، برای زخمش دنبال پماد می گرده ، زنگ می زنه خونه ی هانیه که حالا دیگه پیشش نیست و به بهونه ی پماد شروع می کنه به خوندن این ترانه ...
تنهای بی یه سنگ صبور ، خونه ی سرد و سوت و کور ، توی شبات ستاره نیست ، موندی و راه چاره ای نیست ، اگر چه هیچ کس نیومد ، سری به تنهاییت نزد ، اما تو کوه درد باش ، طاقت بیار و مرد باش
۹۳/۰۲/۲۳