یک روز
پنجشنبه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۲، ۰۵:۰۵ ب.ظ
یک روز شاید باورم کنی
دیر است ولی سنگی به جا مانده است هنوز ...
چند آهنگ قدیمی که شاعرش
روزی برای تو سروده تک تک واژه های عاشقانه را
لای نوشته هایش جای بوسه است
که خشک شده و یادگار مانده است هنوز ...
چند آیه نور و چند شاخه گل
شاید یادگاری ای باشد که با گلاب
آورده باشی به خاطرش
دخترت ، چند قدم آنورتر
بازی می کند در میان نام های خفتگان
و آهنگ توست که صدایش می کند : * ...
بیا بشین دعا کن برای آرامشش
این که می بینی یک عمر دیوانگی کرده است
آدم نشد و جرعه ی آخر را سر کشیده است
* گلاب را میریزد و زیر لب می خواند
نوشته : عاشق بود و ماند و رفت ...
بلند می شوی و میگویی دیگر بس است
و من میمانم و تنهایی و دوباره باز ...
۹۲/۰۶/۲۱