گاه گدار

... نوشته های گاه و بی گاه یک دیوانه

گاه گدار

... نوشته های گاه و بی گاه یک دیوانه

گاه گدار

آشفته تر از آنم که می بینی ...

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
  • ۰۱ بهمن ۹۳ ، ۰۹:۲۰
    دو

چه می دانی

دوشنبه, ۳۰ دی ۱۳۹۲، ۱۱:۲۸ ب.ظ

تو از اهالی بارانی

من تو را با شبنم و گل شناختم
آنجا که سپیده ی صبح بود و صدای آب
دل بی قرار من پی لبخند ماه رفته بود که تو را دید و عاشق شد
یادت هست آن هم شاخه ی دوستی و محبت
آن همه ستاره باران لبخند ها و بوسه ها
آن همه اشک های با هم ، برای هم ...
حالا پس از آن همه هم سفره ای و همسفری
دست وحشی زمانه 
 مرا کنار همین سیاه نوشته های بی تاب نشانده
کنار همین کلمات باران خورده
 تا باز 
از تو و برای تو بنویسم
مثل همیشه ...
و باز هم حکایت دوری و این غم ماندگار 
نمی دانم ...
شاید تمام سهم من از زندگی همین باشد
چه می دانی ...
حتما این دوری خود خواسته ی جبری
 بیشتر به تن خسته ی من می آید ...
۹۲/۱۰/۳۰
Hossein

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی