بدتر از مرگِ
شنبه, ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۱:۵۹ ب.ظ
اِی دل بی قرار من
آرام بگیر در سینه ام
یه کم یواش تر عزیزم
من دیگه نایی ندارم
بی خودی پایین ، بالا نکن
هِی کلمات رو سوا نکن
کسی حواسش به تو نیست
درمون دردت ، با تو نیست
پیر شدی ، کهنه شدی
حرفت رو هیچ کس نشنید
باید عادت کنی کم کم
که تنها تر از این میشی
و یک روز میرسه آخر
که همپای جادّه ها میشی
برای لحظه های سخت
تو یک سنگ صبور بودی
حالا بسه دیگه ، پاشو
قطار آمادست ، باید رفت ...
نه ...
نه اینکه زندگی بد باشه یا
تموم قصّه ها دردِ
برای یک دل عاشق
بی هوایِ یار ماندن
هزار بار بدتر از مرگِ ...
باز هم نقل حرفامون
به گمراهی رفت آخر سر
قبول ای دل ، حق با توست
سکوتت ، سراسر ، عشق و فریادِ
...
۹۲/۰۲/۲۱
نه اینکه زندگی بد باشه یا
تموم قصّه ها دردِ
برای یک دل عاشق
بی هوایِ یار ماندن
هزار بار بدتر از مرگِ ...
با اینجا خیلی حال کردم . مرسی .
باز هم منتظرم .