گاه گدار

... نوشته های گاه و بی گاه یک دیوانه

گاه گدار

... نوشته های گاه و بی گاه یک دیوانه

گاه گدار

آشفته تر از آنم که می بینی ...

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
  • ۰۱ بهمن ۹۳ ، ۰۹:۲۰
    دو

۱۴ مطلب در تیر ۱۳۹۲ ثبت شده است


آغوشم را می گشایم

تو هستی و من

تمام جهان را در بر میگیرم 

...

Hossein
۰۹ تیر ۹۲ ، ۱۶:۱۹ ۱ نظر

حالش خوب نبود ، تمام سعی خود را کرد امّا بیشتر از چند ساعت طاقت نیاورد ، به چند ساعت تنهایی احتیاج داشت ...

ماشین را روشن کرد ، جلوی  اوّلین مرکز خرید ایستاد و سیگار و نوشیدنی اش را خرید ؛ به سرعت خودش را به یکی از خیابان های خلوت محله شان رساند ، صدای ضبط ماشین رو کم کرد جوری که صدایی بیرون نره و در کناری پارک کرد ، هوا از ته مانده های ابرهای بهاری چیزهایی با خودش داشت که مانده بود جاری کند یا نه ...

هوا حالش خوب بود مثل او ...

کم کم با نوای موسیقی مورد علاقه اش در غبار دود سیگارهایش غرق شد و وقتی به خودش آمد که شیشه ی ماشین و گونه هایش با هم خیس شده بودند ...

طبق عادت چند نفر را تا مقصدهایشان رساند و مثل همیشه در جواب پول دادن هایشان یک چیز گفت ، مسیرم بود این راحت ترین دروغ خوبی هست که میشود گفت

هوای شهر هم مثل هوای او آخر شب خوبی داشت ...

Hossein
۰۸ تیر ۹۲ ، ۱۳:۱۷ ۱ نظر

دلم غصه داره

آروم نداره

واسه دیدن تو

چشمام غرق آب

دلم بی قرار

توی آغوش تو گم شه

تا همه دردا

واسه یه لحظه

تموم شه

دلم پر زخونِ

از این همه زنجیر

از این همه جادّه

از این تاریکی تقدیر

دلم لبریز یادت

همیشه ، همه وقت

تویی اوج خواستن

تو تنهایی مفرط

دلم بی قرار

تو هر وقت نباشی

یا واسه چند لحظه

ازم جداشی

آخر یه روزی

آخر یه جایی

میشکنم

قفل قفس رو

جاری میشم

تو نگاهت

پرنده میشم

رو به دریا ...

دلم غصه داره

دلم پر ز یادت

دلم پر زخونِ

دلم بی قرار

دلم بی قرار

دلم بی قرار

...

Hossein
۰۵ تیر ۹۲ ، ۱۷:۰۴ ۱ نظر

تمام حرفهایم را می پیچم

در

پیچیده ترین کلمات دنیا

احساسی ترین شعر های تاریخ

سنگین ترین هدیه های بشری

یا

...

نه ...

می بوسمت از دور

همین ...

Hossein
۰۴ تیر ۹۲ ، ۱۴:۴۵ ۱ نظر

ویرانه ای به نام تن ...

          دیوانه ای به نام من

                   حاصل یک عمر زندگیست

                                      وقتی تو نباشی پیش من ...

 

 

 

پ.ن : این را نمی دانم کی و کجا و در چه حالی نوشته بودم ، امروز به صورت اتفاقی پیدایش کردم ، انگار خودش را به زور رسانده بود به چشمانم ، بدون ویرایش و اضافه کردن ، به احترام همان حسی که برای نوشتنش داشتم آوردمش ...

Hossein
۰۲ تیر ۹۲ ، ۱۱:۴۷ ۳ نظر

قسم به هوای هر روزه ای که صورتت را نوازش می کند

من هر روز

برایت دعای دوستت دارم می خوانم و میسپارم به نسیم ، تا دورت بگردد و سلامتت بدارد ...

فقط ، تو آمین اش را بلندتر بگو ...

Hossein
۰۱ تیر ۹۲ ، ۱۱:۲۵ ۱ نظر