گاه گدار

... نوشته های گاه و بی گاه یک دیوانه

گاه گدار

... نوشته های گاه و بی گاه یک دیوانه

گاه گدار

آشفته تر از آنم که می بینی ...

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
  • ۰۱ بهمن ۹۳ ، ۰۹:۲۰
    دو

وقتی هر ثانیه ی زندگیم رو

رج به رج از تو می بافم

مگه میشه باورش کرد

من به یاد تو نباشم

وقتی لحظه های نابم

با غم عشق تو تَر شد

مگه میشه بی خیالِ

درد و رنج های زندگیت شد

وقتی تو تمامِ ، معنایِ

سیاه مشق های من هستی

مگه میشه دچار فراموشی شد و گم شد

اگه تو بخوای ، میگم چشم ...

مگه میشه حرفت رو رد کرد

امّا باور کن نمیشه ...

تو که من رو خوب میشناسی

...

Hossein
۰۸ خرداد ۹۲ ، ۱۴:۵۱ ۱ نظر

من برای تو می خونم

اگه حتی داشتنت محالِ

اگه بودن با تو ، واسه من

جزو آرزوها و خیالِ

من بدونِ تو چی هستم

یه پرنده بدون بال

یه ماهی که جدا از

دریاهاست و بدون آب

من بدون تو میمیرم

تو یه قلبی واسه ی جان

تو هوایی ، تو بهاری

تو همه ی زیباییِ خدایی

من کنار تو میمونم

تا که سختی هات رو بگیرم

تا که روزهای غم تو

سنگ صبورتشم ، بمیرم

من برای تو می خونم

تا که عشقت شعله ور شه

تا بسوزونه وجودم

زندگیم از نو بنا شه

من بدون تو چی هستم

یه هوای خسته ، یک کویر تنها

یه مترسک که عبور پرنده ها

ازش شده آزاد

من بدون تو میمیرم

تو خودِ جان کلامی

تو همه ، فلسفه ی عشق

تو زمین و آسمونی

من کنار تو میمونم

تا که دردهات رو بگیرم

تا که خستگی های زندگیت رو

از روی دوشت ، زمین بزارم

من برای تو ...

Hossein
۰۶ خرداد ۹۲ ، ۱۲:۵۱ ۱ نظر

گوش کن ...

            می شنوی صدای پای آب را

                                    در نزدیکیِ چشمانم ...

نزدیکتر بیا ...

بیا و بنشین لب این جوی و

جرعه ای دلتنگی بنوش

سیراب کن این چشمه را

به نگاهی ، لبخندی ...

Hossein
۰۴ خرداد ۹۲ ، ۱۰:۵۷ ۲ نظر

تو بیا باور من شو

که ستاره ها شکستن

بهار رو دزدیدند از تو قاب و

جاش گلهای کاغذی نشوندن

تو بمون و بخوان برایم

توی جهنّم صداها

توی هیاهوی بی وقفه ی نِی ، سر دارها

تو کجای لحظه هایی ... ؟

که من به ثانیه ، غرق تو میشم

هوای دلم گرفته

میل باریدن نداری ... ؟

زیر بارش نگاهت

من از نو تازه میشم

پر میشم از عطر هوات و

مستِ میِ ناب تو میشم

تو بیا کنار من باش

تا که جون بگیرِ ریشه

تا از هجوم باد وحشی

در امان باشه یه لحظه

تو بیا باور من باش

...

Hossein
۰۱ خرداد ۹۲ ، ۱۵:۰۸ ۳ نظر

میگویند هر گلی یک بویی دارد

دروغ است ...

من شهادت می دهم

همه ی گل ها بوی تو را می دهند ...

Hossein
۳۰ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۳:۰۱ ۱ نظر

لازم نیست با هر چیزی کَلکَل کنی ، وقتی زورش رو نداری . باید حواست باشه ممکنه که شکست بخوری و درد زیادی رو تحمل کنی . این رو دیشب فهمیدم ، چند وقت بود که به خودم قول داده بودم هر چی قرص از دکترهای مختلف گرفته بودم رو بزارم کنار و هر وقت واجب شد بخورم .

دیشب معده دردی که کم و بیش با هم درگیر هستیم رو دست کم گرفتم و بهش توجه نکردم که برود خودش دنبال کارش ، ولی او زورش از من بیشتر بود و تا بیمارستان ما را کشاند و برگرداند

حالا مثل بچه های خوب قرص ها رو سر وقت میخورم که این درد وحشتناک آروم بگیره ...

بعد از نگارش : کافیست چشمانت را ببندی و نیّت کنی ، جوابت را خواهد داد ...

+ برو به کار خود ای واعظ این چه فریادست/  مرا فتاد دل از ره تو را چه افتادست / میان او که خدا آفریده است از هیچ /دقیقه‌ایست که هیچ آفریده نگشادست / به کام تا نرساند مرا لبش چون نای/ نصیحت همه عالم به گوش من بادست/ گدای کوی تو از هشت خلد مستغنیست / اسیر عشق تو از هر دو عالم آزادست

 

Hossein
۳۰ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۱:۳۴ ۲ نظر

کلمات خیس خورده

بوسه های خشکیده

بغضی در راه مانده

چشمانی نگران

آغوشی یخ زده

و یک مشت ترانه ی ناموزون

تمام تکه های یک پازل در جان من است ...

تصویر کامل این رویای ناتمام  ، تمام دنیای من است ...

Hossein
۲۹ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۶:۳۲ ۲ نظر

گل هم زیباست

            وقتی کنار تو ...

                        در یک قاب قرار می گیرد 

Hossein
۲۸ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۱:۳۲ ۱ نظر