حال خوب
شنبه, ۸ تیر ۱۳۹۲، ۰۱:۱۷ ب.ظ
حالش خوب نبود ، تمام سعی خود را کرد امّا بیشتر از چند ساعت طاقت نیاورد ، به چند ساعت تنهایی احتیاج داشت ...
ماشین را روشن کرد ، جلوی اوّلین مرکز خرید ایستاد و سیگار و نوشیدنی اش را خرید ؛ به سرعت خودش را به یکی از خیابان های خلوت محله شان رساند ، صدای ضبط ماشین رو کم کرد جوری که صدایی بیرون نره و در کناری پارک کرد ، هوا از ته مانده های ابرهای بهاری چیزهایی با خودش داشت که مانده بود جاری کند یا نه ...
هوا حالش خوب بود مثل او ...
کم کم با نوای موسیقی مورد علاقه اش در غبار دود سیگارهایش غرق شد و وقتی به خودش آمد که شیشه ی ماشین و گونه هایش با هم خیس شده بودند ...
طبق عادت چند نفر را تا مقصدهایشان رساند و مثل همیشه در جواب پول دادن هایشان یک چیز گفت ، مسیرم بود این راحت ترین دروغ خوبی هست که میشود گفت
هوای شهر هم مثل هوای او آخر شب خوبی داشت ...
۹۲/۰۴/۰۸
بعضی جاهاش رو نفهمیدم مثل تمام سعی خود را کرد امّا بیشتر از چند ساعت طاقت نیاورد یا جلوی اوّلین مرکز خرید ایستاد و سیگار و نوشیدنی اش را خرید . کارایی نوشیدنی رو توی داستان ندیدم ولی در کل احساس داستان خوب بود .
ممنون