من
يكشنبه, ۲ تیر ۱۳۹۲، ۱۱:۴۷ ق.ظ
ویرانه ای به نام تن ...
دیوانه ای به نام من
حاصل یک عمر زندگیست
وقتی تو نباشی پیش من ...
پ.ن : این را نمی دانم کی و کجا و در چه حالی نوشته بودم ، امروز به صورت اتفاقی پیدایش کردم ، انگار خودش را به زور رسانده بود به چشمانم ، بدون ویرایش و اضافه کردن ، به احترام همان حسی که برای نوشتنش داشتم آوردمش ...
۹۲/۰۴/۰۲
لنگه های چوبی در حیاطمان
گرچه کهنه اند و جیرجیر می کنند
ولی خوش به حالشان که لنگه ی هم اند