گاه گدار

... نوشته های گاه و بی گاه یک دیوانه

گاه گدار

... نوشته های گاه و بی گاه یک دیوانه

گاه گدار

آشفته تر از آنم که می بینی ...

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
  • ۰۱ بهمن ۹۳ ، ۰۹:۲۰
    دو

۱۴۲ مطلب با موضوع «دل نوشته ها» ثبت شده است


شب از نیمه گذشته

باز هم بی خواب چشمام
برای داشتن نگاهت
دلم باز قصه میبافه
قصه ی ماه و ستاره
قصه ی جنگل و بارون
شروع رنگین کمونی، پس بارش
یک باران
روزگار بی تو،ابری
 همراه مه صبحگاهی
دیدنت گلم آرزوم شد
وقتی تو غبارا رفتی
بذار باز هم بنویسم
از قصه ای که شده غصه
از بهاری که خزون شد
گاهی ابری،گاهی بارون
حالا دوستت دارمهامو
توی گنجه جا میذارم
تو که نیسای به کی بگم باز
که واسه ی چشماش میمیرم
حرف و حدیثا که زیاده
پر قصه های سر به مهر و
پر دردای نگفتست
هرجا هستی خوب و خوش
باش
نگو این قصه دروغه
عاقبت یه روز می فهمی
کلاغه رسید به خونه...
Hossein
۰۵ دی ۹۲ ، ۱۳:۲۴ ۱ نظر

من بودم و تو

قصه اینجوری شروع شد
من بودم و تو
دیوونه بازی های من اینجا
شروع شد 
من بودم و تو
رفتی و راهی شدی به
خاطراتم....
حالا دلم گرفته
واسه چشمایی خشک شد و 
نبارید
حالا دلم گرفته 
واسه بارونی که تو دلم مرد
حالا دلم کرفته 
واسه خورشیدی که پشت ابرا 
موند و نتابید
میگن دوستت ندارم
دروغه به خدا، همش حرف و 
حدیثه
میگن میخوای بری تو
خرابم عزیزم،خرابترم کن
همه میگن دیوونم
آره گلم،بهارم،دوریت منو
دیوونه کرده
میگن چشمام رو بستم
آخه تویی تمام چشم و چراغ
این دل من
حالا دلم گرفته.....
Hossein
۰۱ دی ۹۲ ، ۱۲:۲۳ ۰ نظر

بیچاره تن

جور تمام دردهای دل را

به دوش می کشد

...

Hossein
۱۹ آذر ۹۲ ، ۱۲:۰۱ ۱ نظر

بی تو شاید بشود 

زنده ماند

اما بی شک نمی شود

زندگی کرد

...

Hossein
۱۲ آذر ۹۲ ، ۱۱:۰۱ ۱ نظر

مضحک است ...

رابطه ی دیده و دل ...

حرف دل را فقط 

دل می فهمد ...

Hossein
۰۶ آذر ۹۲ ، ۱۲:۲۸ ۱ نظر

از بعد رفتن تو ، دیگر کمر راست نشد

از بعد رفتن او هرگز دلم شاد نشد

از بعد رفتن تو ، تمام غنچه ها پژمردن

از بعد رفتن او این دل دگر دل نشد

... 

Hossein
۰۳ آذر ۹۲ ، ۱۳:۳۴ ۱ نظر

 

بعدش می بینی یه چیزی تو زندگیت گم ه

یه چیزهایی دیگه نیست و تو تنها مانده ای ، دردهایی داری عمیق که آن سرش ناپیدا ، که همراهت هست مثل سایه دنبالت ه ، تو را توان مقابله با آن نیست ، دوباره یادت می آید ...
کفش هایت را در می آوری ...
او به تو تنفر یاد نداده ، او به تو نفرین نیاموخته ، او ذات پاکیست که تو در خوشی ها بی خیالش بودی ، فراموشش کردی
آره ...
خودت را گم کرده ای و دنبال گمشده می گردی !؟ ؛ وگرنه او که پیدای پبداست ...
اونجاست که با تمام وجودت سر به خاک می نهی و ...
سبحان الله ، سبحان الله ، سبحان الله ...
Hossein
۰۱ آذر ۹۲ ، ۲۳:۴۴ ۳ نظر

کشف رازی عالمی را مست کرد ....

کشف تو

من را سرمست

...

Hossein
۲۱ آبان ۹۲ ، ۱۱:۵۵ ۱ نظر